Radio Cafe Podcast - پادکست راديو کافه

صحبتهای کوچولوی جذاب

October 22, 2021 Pouria Abdipour Episode 3
Radio Cafe Podcast - پادکست راديو کافه
صحبتهای کوچولوی جذاب
Show Notes Transcript

صحبتهای کوچولوی جذاب، یا به قول خارجیها همون Small Talk؛
 یکی از بهترین راهها، برای شروع یه مکالمه، معاشرت و حتی ارتباط بلند مدت با آدمهایی هست که نمیشناسیمشون … 

اکثر مردم (وقتی که باهاشون آشنا نیستیم)  موقعی که  میخوایم سر صحبت  رو باهاشون باز کنیم، احتمالاً یه حالت دفاعی به خودشون میگیرن؛ چرا؟

چون ممکنه فکر کنن بعد از صحبت  و آشنایی اولیه، بخوایم تهاجمی عمل کنیم و مثل سیریش بچسبیم بهشون …

یا 

اینکه فکر میکنن الکی وقتشتون با صحبت با ما تلف میشه و ممکنه با نوع نگرش و حرف زدنمون،

 نا امیدشون کنیم…

*** شما ‌برای شکستن این دیوار دفاعی  چیکار میکنین؟؟!!!



اثر:
پوریا عبدی پور

سلام من پوریا عبدی پور هستم …

جذاب ترین دوست جدید شما …


۱. چند بار تا حالا شده که فرصت آشنایی بیشتر با یه خانم یا آقای جذاب رو از دست بدین؟


۲. چند بارشده که فرصت آشنایی با یک آدم موفق توی یه جمع یا نمایشگاه یا هرجای دیگه ،  که میتونسته به    پیشرفت کاری تون کمک کنه، رو از دست داده باشین؟


۳. تا حالا پیش اومده که دنبال برگزار کردن یه جلسه با یه آدم یا گروه موفق باشین و وقتی که جلسه برگزار میشه، به این دلیل که نتونستین تأثیر لازم رو روی اون آدم بذارین، اون فرصت رو از دست بدین؟


۴. براتون اتفاق افتاده که بخواین  خونه، ماشین یا هر چیز دیگه ای بخرین یا بفروشین و فقط به این علت که نتونستین اون ارتباط درست رو با طرف برقرار کنین، نتونستین فروش رو نهایی کنین یا اون تخفیفی که دنبالش بودین رو از طرف بگیرین؟


۵. براتون پیش اومده که توی سالن ترانزیت فرودگاه یا وقتی روی صندلی هواپیما نشستین، از آدمی که میبینید خیلی خوشتون بیاد و اما اون لحظه حرفی برای گفتن به ذهنتون نرسیده و  بعد از تموم شدن اون سفر، تا مدتها خودتون رو ملامت کردین که چرا فرصت آشنایی با اون آدم رو از دست دادین؟

 

اگه یه ذره به خاطراطمون برگردیم، خیلی از این تجربه ها میتونیم تو  زندگی خودمون یا عزیزانمون پیدا کنیم… 

چرا اینجوری میشه؟ ما که اینقدر قشنگیم … خوشتیپیم … خوش قد و بالاییم …  پر و بالمون سیاهرنگ و قشنگ …  پس  چرا یه وقتهایی نمیتونیم اون ارتباط درست  رو با بقیه بوجود بیاریم؟؟؟‌


***صحبتهای کوچولوی جذاب … ***


به قول خارجیها، همون اسمال تاک، یکی از بهترین راهها، برای شروع یه مکالمه، معاشرت و حتی ارتباط بلند مدت با آدمهایی هست که نمیشناسیمشون… 

 

  • اکثر مردم (وقتی که باهاشون آشنا نیستیم)  موقعی که  میخوایم سر صحبت  رو باهاشون باز کنیم، احتمالاً یه حالت دفاعی به خودشون میگیرن؛ چرا؟

چون ممکنه فکر کنن بعد از صحبت  و آشنایی اولیه، ما بخوایم تهاجمی عمل کنیم و مثل سیریش بچسبیم بهشون …

یا 

اینکه فکر میکنن الکی وقتشتون با صحبت با ما تلف میشه و ممکنه با نوع نگرش و حرف زدنمون،

 نا امیدشون کنیم…



*** شما ‌برای شکستن این دیوار دفاعی  چیکار میکنین؟؟!!!


خارجیها معمول اً با کامپلیمنت یا همون کاپلیمان، شروع میکنن

۱. میتونیم اول صحبت، با یه تعریف  … توجه طرف رو به خودمون جلب کنیم … (یعنی در اصل، با توجه کردن به طرف مقابل، توجه ایشون رو به خودمون جلب کنیم) 

این چیزی نیست که یه صحبت و معاشرت فوق العاده رو گارانتی کنه، اما باعث میشه که حال خوب سر تا سر صحبت جریان داشته باشه.


چیزهای مختلفی هستن که همون اول صحبت میتونیم با اشاره به اونها، از آدمها تعریف کنیم:

  • کارشون
  • انرژی فوق العاده شون
  • یا 
  • یک تعریف افلاطونی از ظاهرشون

با این سه تا  تقریبا میشه که از هر کسی تعریف کرد… مثلا:

*‌ چقدر فوق العاده ست که شما رو میبینم! (اشاره به کار و موقعیت شغلی یا اجتماعی شون)

  • * عاشق اینم که کنار آدمهایی مثل تو باشم! (اشاره به انرژی فوق العاده ای که طرف داره) 

حتی گاهی میتونیم یه کم جسورانه تر عمل کنیم و به نوع زندگی طرف اشاره کنیم و مثلا بگیم آدمهایی مثل تو که دائم دنبال دردسر و یا پیشرفتن، خیلی آدمهای جذابین؛ چون انگار این حالت یه جور مسریه و به بقیه سرایت میکنه!  آدم کلی انرژی میگیره از دیدن این طرز تفکر و رفتارت …

 

اینجا قبل از اینکه بریم سراغ مورد بعدی چند تا نکته ی مهمه، که حتما باید بهش توجه کنیم…


*به شدت پیشنهاد میکنم برای تعریف کردن، کمتر به چهره یا اندام خانومها اشاره کنین… خانومها کلی چیزهای هیجان انگیز دیگه هم دارن که میتونیم بدون اینکه سؤ تفاهم بشه، به اونا اشاره کنیم


 - مثل: زیورآلات - مدل و رنگ و حالت مو - بوی خوش - کیف یا کفش زیبا؛ و خیلی چیزای دیگه که میتونیم با  یه نگاه و پیدا کردن ارتباط اونها با یه چیز جذاب ازشون تعریف کنیم

 که مطمئنا این موجودات ظریف و زیبا کلی  از این تعریفها لذت میبرن.

الان شخصیت رد باتلر توی فیلم بر باد رفته، رو تو ذهنتون بیارین، دقیقاً متوجه میشین چی میگم …


اما خب اگه حواستون نباشه، ناخودآگاه تبدیل میشید به نقش اول فیلم، به فنا رفته …

 

برعکس؛ آقایون کلی کیف میکنن اگه از مو هاشون یا ریششون یا ژست گرفتن هاشون تعریف کنین …

اما اگه موقع معاشرت به اندام یا کیف و کفش و موبایل و ماشین و اینجور چیزا در مورد آقایون اشاره بشه، سؤتفاهم بوجود میاد و از صحبت ما برداشت دیگه ای میشه … 

پس حواسمون رو یه کوچولو بیشتر جمع کنیم …


۲. هیچ وقت از چیزی  تعریف نکنیم که واقعا بهش اعتقاد  نداریم … 

چرا؟ چون   به احتمال زیاد   یه آدم شیاد ، یا  یه آدم چاپلوس به نظر میایم … مطمئنم که هیچکدوممون نمیخوایم همچین برچسبی بهمون بچسبه … درسته؟

طرف ترکیب اجزای صورتش خیلی جذاب نیست… اما توی همون ترکیب مثلاً بینی قشنگی داره… خب فقط از بینی ش تعریف کنیم … نگیم واااای تو چقدر شبیه برد پیت هستی … 

چه بینی خوش فرمی داری! تبریک میگم … چقدر خوب عمل کردی! 

این چقدر خوب عمل کردی در حقیقت به فن توی معاشرت هست … چون اگه بینی ش رو عمل نکرده باشه … دیگه واقعا میره تو نقش برد پیت و دیگه در نمیاد … و حتماً دوست داره که بیشتر باهاتون صحبت کنه … 

اگه عمل هم کرده باشه، که انگار به مهر تأیید به کارش زدیم و خوشش میاد … واقعاً کیو سراغ دارید که از تأیید شدن بدش بیاد؟ 


۳. حواسمون باشه که تو مرحله  تعریف کردن، گیر نکنیم - مرحله تعریف کردن خیلی جذابه … اما باید وقتی انجام شد ، سریع تموم شه و موضوع  بعدی پیش بیاد. مخصوصا در مورد آدمهایی که جایگاه کاری و اجتماعی بالایی دارند و مردم دائم ازشون تعریف میکنن، خیلی زود از تعریف خسته می شن.

شما خودتون، یه غریبه باید جلو و یه بند ازتون تعریف کنه، احساس اشمئزاز پیدا نمیکنید؟


۴. مرحله انتقال از یه صحبت به صحبت دیگه (این معمولاً، یکی از سخت ترین کارهاست برای اکثر مردم) - میخوایم راجع به ترنزیشن یا انتقال صحبت کنیم …

بذارید یه مثال بزنم … وقتی فوتبال های اروپایی رو میبینید، تیمی که داره دفاع  میکنه، برای اینکه ضد حمله بزنه با یه سر پاسهای به جا و به موقع سعی میکنه با یه استراتژی برن تو زمین حریف و وارد محوطه جریمه اونا بشن و با ضد حمله، گل بزن … (به این میگن استراتژی - یعنی برنامه مشخصه، حداکثر تعداد پاس مشخصه و جای هر نفر برای این ترنزیشن یا مرحله انتقال از قبل 

مشخصه - برای همین هم اکثر مواقع موفق میشن و گل میزنن …


حالا فوتبالهای دهه هفتاد یادتونه ؟ از دفاع یکی میکشید زیر توپ به امید اینکه اون مهاجمی که وسط سه تا مدافع هست، یه جوری توپ رو بگیره و به امید خدا و ائمه اطهار یه فرجی حاصل بشه و گل بزنیم … واقعاً ائمه کمک میکردن … وگرنه انصافاً چجوری اون توپها گل میشد؟ 

 

یکی از بهترین راه حل های صحبت اینه که، وقتی  میخوایم یه صحبت رو به یه صحبت دیگه ربط بدیم، بگیم  - راستی این حرفتون من رو یاد فلان چیز انداخت … و با یه مانور منطقی بحث بعدی رو ادامه بدیم و ببینیم که که عکس العمل  طرف مقابل چیه؟ 

مثلا: اگه داریم صحبت میکنیم و طرف ریش بلندی داره،‌میتونیم ازش تعریف کنیم و بپرسیم که چند وقته داری ریشت رو بلند میکنی؟ و بعد از جواب طرف میتونی به مو یا ریش خودت اشاره کنی و بگی وقتی ریش داشتی دوستات میگفتن مثلا شبیه فلان هنرپیشه شده بودی و بعد با استفاده از این موضوع میتونی موضوع رو به فیلم  بکشونی و ببینی که آیا طرف مایل به ادامه صحبت در مورد فیلم هست یا نه؟!

خیلی کار راحتیه و خیلی زیبا و هنرمندانه میشه با آدمها معاشرت کرد … یه موقعهایی این ما هستیم، که دیگه خیییلی سخت میگیریم …



۵. این موضوع، این حرف، این آدم من رو یاد چی میندازن؟

یه مواقعی در مورد یه چیزی باهامون صحبت میکنن، یا یه چیزی ازمون میپرسن که نظرمون در مورد اون چیز منفیه! 

وقتی که جواب یه سؤال منفیه، مخصوصاً موقعی که آدمها همدیگرو نمیشناسن، یه مکس کشنده بوجود میاد…

دقیقا تو همین لحظه باید فکر کنیم که این موضوع ما رو یاد چی میندازه؟ 

این کار کمک میکنه، بتونیم سریع شبیه سازی کنیم و بحث رو به یه موضوع دیگه بکشونیم و بتونیم هم صحبتیمون رو با اون آدم ادامه بدیم…

 

۶. بعضیها  هم یه روشی دارن که تو صحبتهاشون با آدمهای غریبه همیشه اسم یه ماده شیمایی ، یا استعاره ادبی یا یه قانون علمی یا نظریه اجتماعی رو به میون میارن، چون احتمالاً، یا طرف در اون مورد اطلاعاتی نداره، که این باعث میشه راجع بهش توضیح بدن و بحث ادامه داشته باشه، یا اینکه اون آدم هم با اون موضوع آشنایی داره و بحث خیلی جذاب و مشترک ادامه پیدا میکنه.

*** همیشه، بر اساس اطلاعاتی که از طرف مقابل به دست میاریم،‌باید بحثهایی رو پیش بکشیم که هر دو طرف علاقه به صحبت در اون مورد داریم***


بریم یه موزیک گوش کنیم و برگردیم … ما هم این وسط با یه سری حرکات کششی، یه تحرکی به این قامت ناساز و بی انداممون بدیم …


۷. دو تا روش وجود داره که میشه باهاشون آدمها رو نسبت به بحث هیجان زده کرد … این کارها خیلی آسونن، اما معمولا آدمها انجامشون نمیدن …


این که بپرسیم اهل کجایی؟ یا اینکه اونجا جای باحالی هست یا نه؟  - سؤالهای حوصله سر بری هستن و مردم معمولا با میلی جواب میدن؛ مگر اینکه واقعا ازتون خوششون اومده باشه …

اما اگه هنوز ازمون خوششون نیومده باشه چی؟ 


پس چیکار کنیم؟ 

جوابمون (((‌چرا)))‌هستش

چرا خیلی کلمه جذابیه … کلمه ایه که باعث میشه بحث ادامه پیدا کنه تا بتونیم بیشتر با طرف مقابلمون آشنا بشیم…

به جای اینکه بپرسیم: کجا زندگی میکنی؟ و بعد ساکت باشیم:

بگیم: چرا اونجا زندگی میکنی؟ یا اینکه

آره در مورد اونجا شنیدم، چرا همه ازش اینقدر تعریف میکنن؟

اینجوری طرف میتونه دلیل بیاره، میتونه از شرایطش بگه، و با این کار موضوعات بیشتری برای بحثهای بعدی پیش بیاد…

به جای اینکه بپرسیم: کارت چیه؟ و بعد ساکت باشیم:

بگیم: چرا مشغول به این کاری؟ 

اینجوری طرف  میتونه از فلسفه ذهنیش، شرایط خانوادگیش، شرایط مالی و خیلی چیزهای دیگه صحبت کنه…

به هر حال اون طرف حتی اگه محل کار یا زندگیش رو هم دوست نداشته باشه، در جواب، دلیل میاره و از چیزهای مهم زندگیش میگه و دقیقا تو این لحظه ست که شما متوجه میشین که راجع به چه مسائلی که برای طرف مهم هستش صحبت کنین و بحث رو جذاب تر ادامه بدین …

 

۸. سؤالهایی بپرسیم که جواب دادن بهشون باحاله.

  • چطور با همسرت آشنا شدی؟
  • یا مثلاً اگه بحث رفت سمت فیلم، میتونیم بپرسیم، بین هالیوودی ها، رو کی کراش داری؟ - اینو که بپرسی، طرف یه دفعه چشمهاش پر فروغ میشه و با یه رخ عقاب، با انگیزه شروع میکنه به تعریف کردن 

۹. سه تا سؤال هستن که میتونن خیلی جذاب یه بحث رو ببرن جلو:

۱-۹ چیکار میکنی؟

۲-۹  کارت رو دوست داری؟

۳-۹ چرا کارت رو دوست داری؟ 

اگه جواب سؤال دوم منفی بود، میتونیم بپرسیم…  چرا دوستش نداری؟ و حتی اگه شرایط مناسب بود میتونیم یه سؤال باحال بپرسم که، تو شرایط جاری اگه  ۱۰۰۰ میلیارد تومن پول داشتی چیکار میکردی؟


۱۰ - خیلی راحت بخندیم (چرا ماها عادت کردیم که خنده رو از همدیگه دریغ کنیم!)

با این کار به طرف اعتماد به نفس میدیم و این باور به طرف دست میده که داریم از حرفهاش لذت میبریم و حس میکنه که آدم بامزه ایه و حرفهاش برای مخاطب ارزش شنیده شدن دارن …


یک بار اینکار رو بکنین و برق خوشحالی و روشن شدن چهره طرف رو وقتی داره حرف میزنه و شما میخندین ببینید.

این روش حتی رو ایلان ماسک پر مشغله و دن بیلزریان اخمو هم جواب میده …

خنده یه عادته؛ و هر چی بیشتر انجامش بدیم، راحت تر میتونیم تکرارش کنیم…


۱۱- قرینه سازی

اینکه بتونینم حالتهای صورت و بدن طرف، که مشغول صحبت کردن هستش رو به خودتون بگیریم، خیلی فوق العاده ست …  باعث میشه طرف خیلی راحت تر تمایل داشته باشه، برامون صحبت کنه و راحت تر بتونیم حرفها رو بین خودمون پاسکاری کنیم.

حتی حرفها رو هم میشه قرینه سازی کرد… 

اما حواستون رو جمع کنید که توی قرینه سازی حرفها، اصلا افراط نکنین که خیلی مصنوعی میشه … 

قرینه سازی حرفی رو میشه دو جا خیلی به موقع انجام داد:


  • وقتی میخوایم خیال طرف رو راحت کنیم که داریم بهش گوش میدیم و ایشون داره شنیده میشه …

آره … آره … میدونم … بعد نکات مهم آخرین پاراگراف حرفهای ایشون رو تکرار کنیم

 

  • خیلی مؤدبانه میخوایم حرفش رو قطع کنیم …

اینجا خیلی راحت میتونیم سه تا کلمه آخر حرفهای طرف رو تکرار کنیم و موضوع پیشنهادی خودمون رو شروع کنیم…


مثل هر بحث دیگه ای کلی میشه راجع به این صحبتهای کوچولوی جذاب صحبت کرد، اما ما تو رادیو کافه، به علت نجابت ذاتیمون، نمیخوایم خیلی وقت شما رو بگیریم …

خیلی فوق العاده ست که شما هم پیشنهادهای خودتون رو توی بخش کامنتها برای ما و دوستهاتون بنویسید تا همه کنار هم بتونیم یاد بگیریم…


یه وب سایت خیلی باحال هست که توی زمینه افزایش اعتماد به نفس و راههای بهتر ارتباط برقرار کردن کمک کنه:

Charisma University

Charisma  on  demand  - YouTube  channel


در آخر یادتون نره، 

لطفا خیییلی خودتون رو دوست داشته باشید

خییییلی قدر خودتون رو بدونین، چون یه دونه بیشتر از شما تو این دنیا نیست، و لیاقت این رو دارین که بهترین ورژن خودتون باشید…


من پوریا عبدی پور و بقیه دوستام توی رادیو کافه از وقتی که برای این اپیزود گذاشتین خیلی ممنونیم 

و با یه آهنگ شما رو بدرقه میکنیم و بهترین اوقات رو براتون آرزو میکنیم … 


یادتون نره، ما هم، مثل این جعبه های خوشگل مداد رنگی، کنار هم خیلی بیشتر و بهتر دیده میشیم

کنار هم خیلی قوی تریم 


…فعلاً …