Radio Cafe Podcast - پادکست راديو کافه

مهارتهایی که باید می آموختیم؛ و نیاموختیم

December 09, 2021 Pouria Abdipour Episode 11
Radio Cafe Podcast - پادکست راديو کافه
مهارتهایی که باید می آموختیم؛ و نیاموختیم
Show Notes Transcript

سلام من پوریا عبدی پور هستم و امروز یه استوری دیدم که خیلی برام جالب بود …

نوشته بود زندگی اونجایی خیلی حیرت آور میشه که رزومه مون رو بنویسیم و ببینیم که کل زندگیمون یک صفحه ی A4 هم نمیشه …

شما اگه بخواین رزومه تون رو بنویسید،‌ چند تا صفحه ی A4 میشه؟

اگه بخواین راجع به همه ی اون کسی که هستید برای یکی صحبت کنین، چقدر طول میکشه؟

۳۰ ثانیه؟ ۴۰ ثانیه؟ ۱ دقیقه؟ یا بیشتر ؟

 

توی این اپیزود دقیقا به همین سؤال چالشی، پیامدهاش و کیفیتهایی که باید توی خودمون بوجود بیاریم تا زندگی هیجان انگیزتری داشته باشیم،‌ میپردازیم …

 

با ما باشید 

اثر:
پوریا عبدی پور

سلام من پوریا عبدی پور هستم و امروز یه استوری دیدم که خیلی برام جالب بود …

نوشته بود زندگی اونجایی خیلی حیرت آور میشه که رزومه مون رو بنویسیم و ببینیم که کل زندگیمون یک صفحه ی A4 هم نمیشه …

شما اگه بخواین رزومه تون رو بنویسید،‌ چند تا صفحه ی A4 میشه؟

اگه بخواین راجع به همه ی اون کسی که هستید برای یکی صحبت کنین، چقدر طول میکشه؟

۳۰ ثانیه؟ ۴۰ ثانیه؟ ۱ دقیقه؟ یا بیشتر ؟

 

توی این اپیزود دقیقا به همین سؤال چالشی، پیامدهاش و کیفیتهایی که باید توی خودمون بوجود بیاریم تا زندگی هیجان انگیزتری داشته باشیم،‌ میپردازیم …

 

با ما باشید 

 

میدونید؟ این یه موضوع شناختی و ایرادی هست که خیلی از ماها با اون دست به گریبانیم …

اگه ازمون بخوان که خودمون رو توی دو دقیقه توصیف کنیم، (اینی که هستیم، نه اونی که میخوایم باشیم) چی داریم برای گفتن؟

به نظرتون اصلا دو دقیقه میشه؟ 

تو توصیفمون از اینی که هستیم، از کیفیت و دستاوردهامون میگیم؟ (اگه بخوایم اینکار رو بکنیم، واقعا چقدر حرف برای گفتن داریم؟)

یا به این دلیل که چیزی برای گفتن نداریم تصمیم میگیریم، بزنیم به صحرای کربلا و موضوع رو درامش کنیم و شروع کنیم به قصه گفتن؟

 

نوع نگاهی که به این سؤال میتونیم داشته باشیم و تصمیم گیری برای اینکه چجوری باهاش برخورد کنیم، دقیقا مثل اون موقعی که مورفیوس توی فیلم ماتریکس قرصهای قرمز و آبی رو میذاره جلوی نئو، میتونه دنیای ما رو کاملا عوض کنه …

 

تصمیم تو چیه؟ ترجیح میدی با انتخاب قرص آبی، توی همین روزمرگی هایی که خانواده و مدرسه و جامعه بهمون یاد دادن و تحمیل کردن،‌ به زندگیت ادامه بدی؟

یا ترجیح میدی با انتخاب قرص قرمز، با همه ی هیجانها و بالا و پایین هایی که زندگی رو هیجان انگیز میکنن و باعث میشن بتونی شخصیت با کیفیت تری از خودت بسازی؛ همچنان که داری زندگی رو واقعا زندگی میکنی، به صورت غیر مستقیم به افزایش کیفیت جامعه ای که توش داری زندگی میکنی هم کمک کنی؟

 

با زندگیت میخوای چیکار کنی؟

 

همه ی ما یه موقع هایی وسط مسیر زندگیمون به یه سری چالش برخوردیم که سرعت پیشرفت و زندگیمون رو کند کردن … چالشهایی که اگه از قبل براشون آماده شده بودیم، میتونستیم خیلی راحت تر از پسشون بر بیایم و اتفاقا از اون موقعیتها به عنوان آسانسور استفاده کنیم و وارد مرحله های دیگه ی مسیر افسانه ی شخصیمون بشیم …

اگه زندگی رو ایده آل در نظر بگیریم، همه ی این آموزشها باید توی دوران مدرسه و تحصیل بهمون داده میشد … اما همونطور که میدونیم، زندگی همیشه خیلی عادلانه نیست، پس بهتره تو هر سنی که هستیم، نق زدن رو کنار بذاریم و بریم یه سری مهارت که هر کدوم میتونن یک عمر به کارمون بیان رو توی خودمون بوجود بیاریم …

 

توی این اپیزود میخوایم به ده تا مهارت که انسان امروزی به شدت بهشون نیاز داره اما معمولا توی خانواده و مدرسه آموزششون نمیدن، بپردازیم …

 

۱. فلسفه یا چرایی

یکی از ابتدایی ترین چیزهایی که بهمون یاد ندادن و ما هم نرفتیم که یاد بگیریمش … چراییه! 

بهمون چیستی رو یاد میدن … که مثلا فلان پدیده، فلان موضوع و یا فلان حقیقت اجتماعی چیه!

اما متأسفانه یادمون ندادن که قبل از اینکه بریم یه چیزی رو یاد بگیریم یا یه کاری رو انجام بدیم، فلسفه یا همون چرایی موضوع رو هم بررسی کنیم …

به نظر شما اگه خیلی ها قبل از اینکه ازدواج کنن و بچه دار شن، به فلسفه و چرایی ازدواج فکر میکردن و بعد تصمیم میگرفتن، الان تعداد ازدواجهای شکست خورده و والدینی که وظایف پدر مادری و تربیتیشون رو درست نمیشناسن، کمتر نبود؟

اما چون بهمون یاد نمیدن که عزیزم، برای اینکه زندگی درست تری داشته باشی، باید یاد بگیری که درست انتخاب کنی و عمل کنی، و برای انتخاب و عمل درست، باید با پدیده ها و دلایل وجودیشون آشنا باشی؛ ما معمولا اینجوری بار میایم که بدون فکر کردن یه کاری رو انجام میدیم …

میدونین در اصل سیستمها و دولتها عاشق اینن که مردمشون زیاد فکر نکنن …

عاشق اینن که مردم پذیرنده باشن تا جستجوگر … چون اینجوری راحت تر میتونن برنامه هاشون رو پیاده کنن … پس تصمیم میگیرن که بچه ها از همون اول آموزش صرفا پذیرا بار بیان …

مثلا یه روز،‌ یکی با قیافه ی حق به جانب اومده گفته تیم ملی فوتبال آلمان چون خیلی منضبطه همیشه خوب نتیجه میگیره … بعدم همه مثل این پیامهای Copy/Paste شبکه های اجتماعی بدون فکر فقط این حرف رو منتشر میکنیم (چرا؟ چون فلانی گفته، مگه میشه ایشون اشتباه کنن!)

محض رضای خدا، یه مربی فوتبال پیدا نشده بیاد بگه ملت، تیم ملی فوتبال آلمان چون از بچگی بهشون یاد دادن و نهادینه کردن که وظیفه ی هر بازیکن تو هر پست چیه و چه کیفیتی برای انجام درست وظایفش باید داشته باشه، شده تیم ملی آلمان … 

یا مثلا: همین الان، دارن یه سری مقاله های اینشتین دانشمند معروف رو زیر سؤال میبرن که ایشون فلان جا این حرف رو زدن و با علم امروز که پیشرفته تره، حرف ایشون کاملا درست نیست … پس میرن دنبال چرایی داستان و پیشرفت میکنن …

اما فکر میکنین، اگه یکی پیدا بشه و بگه جناب پرفسور حسابی مرحوم، یا خدا بیامرز شجریان، توی فلان جای کار حرفه ایشون ایراد داشتن، چه اتفاقی میوفته؟ صرفا ریختن خون طرف حلال میشه … پس لطفا توی هر کاری،‌ فلسفه و چرایی اون کار رو فراموش نکنیم …   

۱. توانایی صحبت در جمع یا سخنرانی 

به قول وارن بافت معروف، توانایی سخنرانی در جمع به راحتی به دست نمیاد، اما اگه یاد بگیریمش، حداقل ۵۰-۶۰ سال میتونیم ازش استفاده کنیم … اما اگه نریم یاد بگیریمش، این ضعف تبدیل میشه به پاشنه آشیلمون … 

تسلط به توانایی سخنرانی، باعث میشه که تو دوران تحصیل، دوران حرفه ای و در اصل همه موقعیتهای زندگی، متفاوت تر از بقیه به نظر بیایم … اعتماد به نفس بیشتری داشته باشیم و حتی بتونیم در نقش رهبر گروه ظاهر بشیم … 

 مهارت سخنوری باعث میشه که بتونیم منظورمون رو درست برسونیم … دانشمون رو به رخ بکشیم و دیگران رو تحت تأثیر بذاریم … توانایی سخنوری باعث میشه، که مهارت نوشتنمون و حتی مهارتهای اجتماعیمون هم افزایش پیدا کنن …

برای اینکه سخنران بهتری بشیم، چند تا کار باید انجام بدیم:

۱. شیوه ی سخنرانی سخنرانهای حرفه ای رو مرور کنیم. 

یکی از بهترین جاها برای اینکه فیلمهای سخنرانهای حرفه ای رو ببینیم، یوتیوب هستش و توی یوتیوب، پیشنهاد میکنم که حتما به این دو تا کانال سر بزنید:

اولی کانال معروف سخنرانی های TED هستش

و دومی که شاید باهاش آشنایی نداشته باشین،‌ ToastMaters International هست که اونجا هم میتونین مثالهای فوق العاده ای از سخنرانهای حرفه ای رو ببینین که میتونن الگوهای بسیار خوبی برای همه مون باشن … به زبان بدنشون … تن صداشون، اینکه چطور با تن صداشون بازی میکنن که کلام اثربخش تری داشته باشن و تند و کند کردن سرعت صحبت کردنشون توجه کنین.

۲. یاد بگیرین که ترس رو بذارین کنار تا بتونین بدون اینکه بدن منقبضی داشته باشین، خیلی ریلکس و با اعتماد به نفس صحبت کنین.

۳. برای اینکه کنترل بهتری روی صدا و تنفستون داشته باشین، تمرین کنین.

دیدین بعضیا موقع صحبت کردن، نفس کم میارن؟ یا مثلا خیلی تند یا آروم صحبت میکنن؟منظور دقیقا همینه. باید یاد بگیریم که بتونیم با استفاده از شکممون هوا رو داخل ریه و از اون خارج کنیم. پیش از سخنرانی، حتما ۱۰ تا نفس عمیق و آروم بکشیم.

۴. یاد بگیرید که پیش از سخنرانی، مخاطبینتون رو بشناسید.

اینکار باعث میشه که موقع سخنرانی، سراغ نکته هایی برید که برای مخاطب جالب هستن و اونا رو با سخنرانی شما خود به خود همراه میکنه. دونستن تاریخچه اشخاص و سن و شخصیتشون، خیلی تو شناختنشون بهتون کمک میکنه.

۵. از امکانات کمکی برای سخنرانی استفاده کنین.

مثلا: Powerpoint صرفا یه برنامه ی کمکی برای سخنرانی ما هست و چرایی بوجود اومدنش برای اینه که کمک کنه تصاویری که نشون میدیم، مکمل حرفهایی باشن که میزنیم. اما دیدین، خیلی ها توی جلسه ی Presentation صرفا از روی فایل پاور پوینت میخونن؟! اینا یاد نگرفتن که پاور پوینت هم یه برنامه کمکی برای اثر بخشی بیشتر کلامه… دقیقا مثل اونایی که مکمل ورزشی مصرف میکنن، اما خیلی ورزش نمیکنن !!!

۶. تمرین کنین … سخنرانی رو میتونین خیلی راحت جلوی آینه یا جلوی کسی که بهش اعتماد دارید که واقعا گوش میکنه و نظر واقعیش رو بهتون میگه، تمرین کنین.

۷. و در آخر، سعی کنین موقع تمرین، از خودتون فیلم بگیرین … چرا؟ 

چون اینکار باعث میشه، بعد از تمرینتون، زبان بدن، تن صدا و سرعت و نحوه ادای کلماتتون رو دوباره مطالعه کنین.

 

۲. روی ارائه خدمت تمرکز کنین

هر کسی یه استعداد خاص و منحصر به فرد خودش رو داره … دلیل اینکه اینقدر اوضاع ما و دنیا خوب نیست هم در اصل اینه که هر کدوممون در اصل به جای اینکه حواسمون به خودمون باشه، حواسمون به استعدادهای بقیه ست … 

این هم یادگار دوران بچگی و پدر و مادر و معلم و مربی ورزشیمونه … 

دائم سرکوفت بقیه رو زدن به ما … دائم دنبال تحقق آرزوهای محقق نشده شون تو ما بودن!

رفته رفته یاد میگیریم که همه ش آرزو کنیم که کاش ما هم استعداد فلانی که سرکوفتش رو خوردیم داشتیم … کاش ما هم جای اون بودیم … و توی این روند، یواش یواش حسادت رو یاد میگیریم … 

اما همه مون باید به هر حال یه روزی،‌ یاد بگیریم به جای اینکه همه ی اون انرژی ای که صرف دیدن و حسادت و حتی غِبطه خوردن (که این هم یه جوری کلاه شرعی برای حسادت محسوب میشه) روی استعداد دیگران میشه رو الکی هدر بدیم، این انرژی فوق العاده رو روی خودمون و استعدادهایی که داریم مصرف کنیم … 

همه این انرژی رو، برای این مصرف کنیم که خب، من تو چی خوبم؟ 

من چی برای عرضه دارم؟

من چجوری میتونم از این استعدادهایی که دارم، برای خدمت به بقیه و جامعه استفاده کنم؟

دقیقا هیچ کاری توی دنیا نیست که سرویس و خدمت محسوب نشه … از پزشکی و معلمی و پیشخدمتی گرفته، یا کارآفرینی و پرستاری و کفاشی و همه شغلهای دنیا … 

اما اگه هر روزمون با این دید شروع بشه که خب من با همه ی استعدادهایی که دارم، چجوری میتونم به خدمت جامعه م در بیام؛ در اصل دیگه اون موقع صرفا خدمت نمیکنیم، اون موقع داریم استعداد و تخصصی که داریم رو به دنیا هدیه میدیم … 

دیگه اون موقع، هر روز با عشق سر کارمون حاضر میشیم و وقتی با عشق کار میکنیم، توی کار و حرفه مون هم متخصص تر میشیم …

 

۳. یاد بگیریم که همیشه آخرین نفری باشیم که صحبت میکنه

توی زمینه ی رهبری، نلسون ماندلا یه شخصیت خاص و منحصر به فرده … به خاطر اینکه همه ی دنیا اون رو به عنوان یه رهبر بزرگ میشناسن … تقریبا هیچکدوم از بقیه ی رهبرهای معاصر دنیا مثل نلسون ماندلا،‌به عنوان یه رهبر بزرگ باور و دوست داشته نشدن … نلسون ماندلا، پسر یکی از رؤسای قبایل آفریقای جنوبی بود… یه روز ازش میپرسن که کجا یاد گرفتی که رهبر بزرگی باشی … 

اون تعریف کرد: پدرم همیشه من رو به جلسات با رؤسای قبایل دیگه میبرد و دو تا چیز مهم اونجا یاد گرفتم.

اولیش اینه که دیدم توی اون جلسات آدمها بصورت یه حلقه میشینن و کسی جایگاه بالا و پایین نداره …

و دومیش اینه که میدیدم تو همه ی اون جلسه ها، پدرم آخرین نفریه که صحبت میکنه … 

به همه ی یاد دادن که شنونده ی خوبی باش … من میگم یاد بگیر آخرین نفری باشی که صحبت میکنه … 

خیلی از مدیران رو دیدیم که وقتی وارد جلسه میشن، شروع میکنن راجع به موضوع جلسه نظر خودشون رو گفتن و وقتی که حرفهاشون تموم میشه تازه میگن، خب حالا شما نظرتون رو بگین ببینم نظر شما چیه؟ (عزیزم، کی جرأت داره رو حرف تو حرف بزنه!)

باید یاد بگیریم پیش از اینکه حرف بزنیم و نظر خودمون رو بگیم، حرفهای بقیه رو کاملا بشنویم … این وسط خیلی بهتره اگه موافقیم سرمون رو تکون ندیم … اگه مخالفیم هم بازم سرمون رو تکون ندیم … اجازه بدیم، طرف بدون اینکه بدونه نظر ما چیه، حرفهای دلش رو کاملا به ما بگه … 

یاد گرفتن این مهارت اصلا کار آسونی نیست، اما به نظرتون وقتی یاد بگیریمش، فوق العاده نیست؟

 

۴. همدلی و همدردی کردن رو بهمون یاد ندادن و خودمون هم نرفتیم یاد بگیریمش

ما اونجایی همدلی و همدردی رو یادمون رفت که توی دبستان بچه بودیم و معلم بخاطر کار اشتباه همکلاسیمون، به جای اینکه برای آمادگی تدریس از پیش اون رو آماده میکردن، دوستمون رو جلوی همه تنبیه کرد و بعد همه مون رو تهدید کرد که اگه بازم کسی شلوغ کنه، همین کار رو باهاش میکنم و همه ی ما ساکت نشستیم … اون بچه اون روز، جلوی همه ی دوستاش خورد شد …

ماها اونجایی همدلی و همدردی یادمون رفت که وقتی تو صف نون بودیم، یه بزرگتر اومد و ما رو هل داد و دعوامون کرد تا زودتر نوبت خودش بشه …

ماها، اونجایی همدلی و همدردی یادمون رفت که توی صف کوپن و اتوبوس و مترو، خانوم و آقای مسنی که با ضعف بدنی و برای تأمین احتیاج خانواده شون، زحمت توی صف ایستادن رو به جون خریده بودن رو به جای اینکه راه رو براشون باز کنیم، نادیده گرفتیم و خودمون رو به اونا ترجیح دادیم … 

و همه ی اینها هستن که دست به دست دادن، تا یه سری آدم سودجو به جای اینکه حقوق هموطنهای کارگرمون که حقشون هستش رو بدن، توی تجمع مسالمت آمیزشون به جای اینکه حقشون رو بدن، حقشون رو کف دستشون میذارن و با کتک و دست خالی اونها میفرستن خونه هاشون … 

بله، این هموطنهای کارگرمون هم هر روز دارن خورد میشن …

چون، ما به جای حمایت از این هموطنهامون، رفتیم و سهام اون شرکتها رو توی بورس خریدیم و اونها رو قدرتمندتر کردیم … 

آخرش هم، اونها حق ماها رو هم کف دستمون گذاشتن …

شما، چه مثالهای دیگه ای به ذهنتون میرسه؟

بله، همدلی و همدردی رو بهمون یاد ندادن، اما هنوزم برای یاد گرفتنش دیر نیست!!!

۵. مذاکره کردن رو هم یاد ندادن بهمون

به زور چوب و خط کش حتما حتما باید اتحاد های ریاضی و جدول مندلیف و هزار تا چیز دیگه که الان هیچکدوم رو یادمون نیست، باید حفظ میکردیم … اما محض رضای خدا حتی اسم هنر مذاکره رو که یکی از اصلی ترین نیازهای زندگی هستش رو هم نیاوردن …

یادمون ندادن که همه چی تو این زندگی، بده بستون هستش و باید برای اینکه بتونیم تو این زندگی گلیم خودمون رو از آب بیرون بکشیم، مذاکره رو بلد باشیم … 

متأسفانه بلد نبودن و درست بهمون توضیح ندادن که توی زندگی نمیشه همه چیز رو با هم داشت … تو زندگی نمیشه همیشه برنده بود … یادشون رفته بهمون بگن که هنر مذاکره کمکمون میکنه که با همون داشته هایی که داریم، بتونیم بازی کنیم و به یه تعامل برد - برد با بقیه برسیم و هم افزایی کنیم … شاید حتی به ذهنشون هم نرسیده که بهمون بگن، هم افزایی با شراکت فرق داره … 

اما بازم دیر نیست، پنج تا کار اصلی هستن که با انجام دادنشون میتونیم یواش یواش توی هنر مذاکره استاد بشیم:

الف ) رابطه ت رو با اونهایی که اونطرف میز نشستن توسعه بده.

خوش و بش کن … از حالشون جویا شو … احساسشون در مورد مسائل فعالی اقتصادی - اجتماعی رو بپرس … مطمئن شو که متوجه میشن که فقط و فقط برای کار نیست که الان باهاشون سر میز نشستی … اگه یه جلسه یک ساعته داری، هیچ اشکالی نداره که ۲۰ دقیقه ش رو به خوش و بش و توسعه رابطه با آدمهای مقابل بگذرونی … با اینکار در اصل داری، حال خوش و انرژی مثبت و تعامل رو توی جلسه حکمفرما میکنی.

ب) به جای اینکه سرکه باشی، عسل باش

همیشه سعی کن اون آدم شیرینه باشی که همه دوست دارن باهاش جلسه بذارن … اون شور و نشاطی باش که بقیه جای دیگه پیدا نمیکنن و ترجیح میدن به خاطرش با تو کار کنن و تعامل داشته باشن … همیشه از ماها جوانتر، زیباتر، حرفه ای تر و پولدار تر پیدا میشه، اما دلیل اصلی ای که باعث میشه مردم با ما کار رو دنبال کنن، در اصل حال خوشیه که میتونن با ما داشته باشن.

ج) روی تعامل برد - برد تمرکز داشته باش.

هیچوقت فراموش نکنن که افتضاح ترین مذاکره کننده ها، اونهایی هستن که به شیوه ی برد-باخت مذاکره میکنن. همیشه روی طرف مقابل تمرکز کن و سعی کن شرایط فعلی اونها رو درک کنی و بر این اساس پیشنهاداتی رو ارائه بده که هم خودت و هم اونها، ازشون متنعم بشین … یادت نره که همه ی انسانها ذاتا موجودات تنبلی هستن و اگه به شیوه ی برد - برد تو عادت کنن، به الویت اول کار و مذاکره شون تبدیل میشی.

د) توی مذاکره کودک درونتون بذار بیرون در و مثل یه آدم عاقل و بالغ رفتار کن.

سعی کن که همیشه سر میز مذاکره، به عنوان یک انسان محترم و در اصل یک لنگر ثبات، شناخته بشی. کسی که همیشه وسط بحران مذاکره، بلده که چطور با ادب و متانت و احترام، ثبات رو به اوضاع برگردونه و همه رو به آرامش دعوت کنه. اونی باش که همیشه بقیه رو به ثبات روانی لازم برمیگردونه و اوضاع رو کنترل میکنه … مثل بچه ها نخواه که زود به نتیجه برسی … بحث نکن و به جای اینکار سعی کن مردم رو درک کنی.

 

ه) توی مذاکره به ریتم رابطه و مذاکره احترام بذار.

قدرت سکوت توی مذاکره رو اصلا دست کم نگیر. با سکوتت، به خودت و بقیه این فرصت رو بده که بتونن خودشون و نظر و ایده شون رو منعکس کنن. عجله نکن … ریتم تفکر و صحبت همه ی اعضای حاضر روی میز مذاکره رو درک کن و سعی کن بر اساس اون پیش بری.

 

در نتیجه، به خاطر بسپار که مذاکره همه ش مربوط به ارتباط بین آدمهاست. پس با بوجود آوردن Rapport یا همون درک متقابل و بدون قضاوت، کمک کن که همه سر اون میز برنده باشن. یادت نره که هدف اصلی مذاکره صرفا به نتیجه رسوندن یه قرارداد نیست، هدف اصلی بوجود آوردن یه ارتباط کاری بلند مدت و اعتباریه که باعث میشه به عنوان یه آدم قابل اعتماد شناخته بشیم که این موضوع موقعیتهای فوق العاده ای رو برامون بوجود میاره که حتی فکرش نمیتونیم بکنیم.

 

۷. بلد نبودن و بهمون یاد ندادن که بین خطوط رو باید بخونیم

چند بار تا حالا توی دنیا از انتخاباتهای مختلفی شنیدین که سیاستمداران نسبتا محترم، وعده های شیک و جذابی توی انتخابات دادن و بعد از اون انتخابات همه ی اون وعده ها فراموش شدن؟

چند بار تا حالا اخباری رو از شبکه های مختلف دنیا شنیدیم که نگرانمون کرده و بعد از چند وقت متوجه شدیم که اون اخبار و اطلاعات نادرست صرفا برای پرت کردن حواس ما بوده؟

چند بار تا حالا شده که افراد با چرب زبونی و اطلاعات نادرستی که بهمون دادن، گمراهمون کردن و سرمون رو کلاه گذاشتن …

همه ی اینها به این دلیله، که متأسفانه هنوز یاد نگرفتیم که اول از همه هول نشیم و طمع نکنیم …

و بعد از اون، متأسفانه یاد نگرفتیم که کلمات معنا دارن و هر کلمه، معنای منحصر به فرد خودش رو داره … یاد نگرفتیم که قبل از باور کردن هر موضوعی یه کم با دیده ی تردید بهش نگاه کنیم و اول چک کنیم و ببینیم که آیا واقعا اون موضوع حقیقت داره یا نه؟

خیلی چیزها تو عمرمون یاد گرفتیم و خیلی فوق العاده تر میشه، که اگه بتونیم تو خودمون نهادینه کنیم که درصد زیادی از صحبتهای منطقی ای که میشنویم، با هم تناقض دارن و اگه حواسمون به استفاده تک تک کلمات باشه، میتونیم یواش یواش از بین خطوط و لا به لای حرفها، پی به اتفاقهایی ببریم که در حال وقوع هستن…

پس حواسمون به لا به لای خطوط باشه …

 

۸. از اونجاییکه علم بهتر از ثروت است، ظاهرا اصلا نیازی نبوده که از همون دوران کودکی، مدیریت پول رو بهمون یاد بدن.

میدونین؟ خب البته به نفع سیستم نظام سرمایه داری نیست که مردم هر جامعه ای با مفهوم و کاربرد مدیریت پول و نقدینگی آشنا باشن. اگه مردم هر جامعه ای با مدیریت پول آشنا باشن، اون موقع دیگه به راحتی نمیشه جامعه رو به سمت مصرف گرایی سوق داد.

مدیریت پول به مجموعه مهارتهای پردازش و اجرای بودجه بندی، پس انداز، سرمایه گذاری و نظارت بر سرمایه ی هر شخص یا گروه گفته میشه.

نمونه های خیلی زیادی رو میشه مثال زد که آدمها صرفا به این دلیل که با مفهوم مدیریت پول آشنا نبودن، ثروتهای هنگفتی رو به باد دادن …

کلی مثال میشه از برندگان بلیط های بخت آزمایی و کسایی که ثروتهای هنگفتی بهشون به ارث میرسه زد که هیچ ایده ای از این که پول واقعا چیه و چیکار میشه باهاش کرد نداشتن و ظرف مدت کوتاهی کلی از اون پولها رو به باد دادن و بعد افسوس خوردن و حتی گاهی اوقات خودکشی کردن

برای شروع به یاد گرفتن مهارت مدیریت پول، پیشنهاد میکنم که حتما کلمات بودجه بندی، پس انداز، سرمایه گذاری و خود مدیریت پول رو توی اینترنت جستجو کنیم و سعی کنیم آگاهیمون رو توی این زمینه بالا ببریم.

همچنین به شدت خوندن کتاب ثروتمندترین مرد بابل که این مفاهیم رو به شکل داستان و طرز خیلی جذابی توضیح میده پیشنهاد میکنم.

یه سری قانون مدیریت پول مثل: ۵۰-۳۰-۲۰ و ۷۰-۲۰-۱۰ و غیره هم وجود دارن، که به دلیل شرایط اقتصادی ای که توی ایران داریم خیلی ممکنه به دردمون نخورن، بنابراین پیشنهاد میکنم بجای اونها، قوانین مربوط به مدیریت بحران مالی رو مطالعه کنیم که بیشتر به دردمون میخورن.

 

۹. یکی از موضوعات دیگه ای که حتما باید باهاش آشنا بشیم و خودمون رو باهاش وفق بدیم، زندگی دیجیتاله.

دوستان، از ابتدای قرن ۲۱ میلادی، هر سال که میگذره زندگی ماها خیلی بیشتر داره با اینترنت عجین میشه و بیشتر داریم توی دنیای دیجیتال زندگی میکنیم. سالهای خیلی زیادی طول نخواهند کشید که خیلی از کارهایی که شاید همین الان داریم به صورت روزانه انجامشون میدیم، دیگه اصلا وجود خارجی ندارن. پس خیلی فوق العاده میشه، همونطور که الان به خرید آنلاین و دیدن فیلم بصورت آنلاین عادت کردیم، حتما به کسب و کارهای آنلاین و دیجیتالیزه کردن کارهامون هم یواش یواش فکر کنیم تا بتونیم به روز باشیم و بعدا متضرر نشیم.

دلایل خاصی وجود داره که پول الکترونیکی به وجود اومده … دلایل خاصی وجود داره که پتلفرمهایی مثل nft  به وجود اومدن و حتما دلایل خاصی وجود دارن که پولهای کلانی دارن وارد دنیای دیجیتال میشن … پس چقدر عالیه که ما این موضوعات رو درک کنیم و باهاشون همگام بشیم … تا اینکه مثل قضیه دلار و  بورس و ماشین، هر موقع که اینها گرونتر میشن، تازه به فکر خرید میافتیم و مجبور میشیم که گرون بخریم و ارزون بفروشیم.

توصیه های ایمنی رو لطفا جدی بگیرید.

 

۱۰.  مورد بعدی، یادگرفتن مهارتهای کمکهای اولیه هستش.

میدونستین که سالانه تقریبا ۱۵۰.۰۰۰ نفر به دلیل آگاهی کم مردم دنیا با کمکهای اولیه، جونشون به خطر میوفته؟

میدونستین که تقریبا ۲۵۰۰ نفر در سال به این دلیل که اطرافیانشون کمکهای اولیه رو بلد نیستن، به دلیل گیر کردن جسم خارجی تو مجاری تنفسی شون، خفه میشن و جونشون رو از دست میدن؟

در جریان هستین که اگه شک و ماساژ قلبی رو بلد باشیم، میتونیم جان ۲۹.۰۰۰ نفر رو در سال نجات بدیم؟

آشنایی با مهارتهای کمکهای اولیه علاوه بر اینکه میتونه کمک کنه که جان انسانها رو نجات بدیم چند تا مزیت دیگه هم داره که خدمتتون عرض میکنم:

۱. آشنایی با این مهارتها کمک میکنه که اعتماد به نفس و عزت نفس خودمون هم افزایش پیدا کنه.

۲. این مهارتها تکنیکهایی رو به ما یاد میدن که بتونیم در زمان حادثه به آرامش بیشتر حادثه دیده کمک کنیم.

۳. آشنایی با کمکهای اولیه، باعث میشه که بتونیم تا حدود زیادی از عوارض جانبی و افزایش طول درمان شخص حادثه دیده جلوگیری کنیم.

۴. آشنایی و به کار بردن این مهارتها، باعث میشه که بقیه هم به فکر یاد گرفتن این مهارتها بیوفتن و این امر در نهایت باعث میشه که جامعه ی امنتر و سالمتری رو در کنار هم بوجود بیاریم.

 

و در انتها، یک نکته ی دیگه که باعث افزایش کیفیت جامعه میشه و اصلا نیازی هم به آموزش نداره اینه که دکمه Share رو با انگشتهای زیبا و دوست داشتنی تون فشار بدین و رادیو کافه رو به دوستان و آشنایانتون معرفی کنین.

 

مثل همیشه از وقتی که برای خودتون و این اپیزود گذاشتین، بسیار ازتون ممنونم و فروتنانه ازتون خواهش میکنم که:

لطفا خیلی خودتون رو دوست داشته باشین

لطفا،‌ خیلی قدر خودتون رو بدونین

یه دونه بیشتر از شما تو این دنیا نیست و شما لیاقت این رو دارین که بهترین ورژن خودتون باشین

 

مناسبترینها رو براتون آرزو میکنم و لطفا مراقب خودتون باشین.

 

فعلا