Radio Cafe Podcast - پادکست راديو کافه
Radio Cafe Podcast - پادکست راديو کافه
Money Knowledge
سلام، من پوریا عبدی پور هستم…
یک از گور برخواسته … از تأخیری که توی نشر این اپیزود که بابت این ویروس جدید سرماخوردگی بوجود اومد، ازتون عذر میخوام …
شما رو نمیدونم، اما من بخاطر اینکه دوباره فرصت این رو دارم که مهمون تون باشم، حالم خیلی خوبه …
توی این اپیزود میخوایم راجع به دانش پول، یا در اصل راجع یه سؤبرداشتهایی که از خرج کردن پول و مدیریت و سرمایه گذاری اون داریم، صحبت کنیم.
با ما باشید
اثر:
پوریا عبدی پور
سلام، من پوریا عبدی پور هستم…
یک از گورِ خویش برخاسته … از تأخیرم توی نشر این اپیزود که بابت این ویروس جدید سرماخوردگی بوجود اومد، ازتون عذر میخوام …
شما رو نمیدونم، اما من بخاطر اینکه دوباره فرصت این رو دارم که مهمون تون باشم، حالم خیلی خوبه …
توی این اپیزود میخوایم راجع به دانش پول، یا در اصل راجع به سوءِ برداشتهایی که از خرج کردن پول و مدیریت و سرمایه گذاری اون داریم، صحبت کنیم.
با ما باشید
قبل از اینکه بریم سراغ دانش و مهارت کنترل و مدیریت پول، خیلی لازمه که بدونیم توی این دنیا، توی شرایط جاری، پول برای همه هست … لطفا این حرفهای صد من یه غاز، پول رو باید از زیر پای فیل یا از تو دهن شیر کشید بیرون رو فراموش کنین …
میدونین چرا؟
چون پول واقعی وجود نداره … به همه ی سکه ها، اسکناسها، سفته ها، برات ها، اعتبارات اسنادی و ارزهای دیجیتال فکر کنید! …
همه اینها در اصل چیزی نیستن جز، یه باور عمومی که قرارداد شده و همه ارزششون رو پذیرفتن.
یعنی مثلا، چرا اسکناس هزار تومانی، ارزشش هزار تومانه؟ این که صرفا یه کاغذه که یه سری نقش و نگار روش چاپ کردن!
پول یه چیزی مثل پرتقال یا طلا یا الماس نیست، که باید کلی زمان بگذره و شرایط خاصی بوجود اومده باشه تا یک اسکناس هزار تومانی از دل کوه یا از یه درخت بوجود بیاد …
پول کاغذی چاپ میشه و پول الکترونیکی با چند تا کد بوجود میاد؛ و در نتیجه در مواقع نیاز، پول چاپ میشه … پس پول برای همه هست … فقط باید اون انگیزه ی لازم برای پرداختش رو توی دیگران بوجود بیاریم
مثلا Nyla Hayes یه دختر ۱۲ ساله ی آمریکایی که موضوع اکثر نقاشی هاش خانومهایی با گردنهای بلند هستند، مجموع مبلغ فروش نقاشی هاش تا حالا به عددی بیش از ۱۰۰۰ اتریوم که معادل رقمی بیش از ۴ میلیون دلار میشه، رسیده …
همین تقریبا ۴۰ روز پیش، یه کشتی تفریحی دیجیتال (منظورم فقط طرحهای دیجیتال این کشی هستا) به مبلغ ۲ میلیون دلار فروخته شده …
یا توی محیط متاورس، یه نفر برای اینکه توی عالم متاورس همسایه ی Snoop Dogg باشه، زمین دیجیتال کنار خانه ی ایشون رو ۴۵۰ هزار دلار خریده …
میبینید؟ پول برای همه هست …
یکی از کلیدی ترین موضوعهایی که در کلِ زندگی باید در نظر داشته باشیم، اینه که خود کنترلی توی خرج کردن رو یاد بگیریم …
بهترین کار برای نهادینه کردن این موضوع توی خودمون اینه که همیشه قبل از اینکه چیزی رو سفارش بدیم، دو تا سؤال رو از خودمون بپرسیم:
۱. آیا واقعا این خریدمون ضروریه؟
۲. واقعا این محصول رو لازمش دارم؟ یا فقط برای Show off میخوامش؟
میدونین یکی از اصلی ترین نشانه هایی که با خود کنترلی توی خرید مشکل داریم، چیه؟
لباسها و کفشهایی هستن که خیلی وقته خریدیمشون، اما هنوز تگ هاشون بهشون وصلن و یک بار هم پوشیده نشده اند!
پس اگه با چنین نشانه هایی مواجه شدیم، باید سریع متوجه بشیم که داریم چیزهایی میخریم که واقعا بهشون نیاز نداریم … و مطمئن باشید که اگه عادت به خرید چیزهایی که نیاز نداریم بکنیم، یه روزی میاد که مجبور میشیم چیزهایی رو بفروشیم که خیلی دوستشون داریم …
برای اینکه کنترل بهتری رو پولمون داشته باشیم، خیلی فوق العاده میشه اگه بصورت ماهیانه هزینه هامون رو چک کنیم (در اصل چک کنیم ببینیم پولهامون کجاها و برای چه چیزهایی خرج شدن؟)
یادتون نره که یه سری آدم باهوش و متخصص اون بیرون هستن، و هر روز دارن برنامه ریزی میکنن که نیازهایی رو برای ما بوجود بیارن تا ما هم با کمال میل، برای مرتفع کردن این نیازها، پول عزیزمون رو بهشون بدیم…
همه مون توی این دامها افتادیم و میافتیم؛ پس بهترین راه برای شناسایی این خرجهاو هزینه های عموما اضافه، اینه که لیست هزینه هامون رو به صورت ماهیانه چک کنیم … ببینیم آیا پولمون واقعا داره درست خرج میشه یا نه؟!
* از ۱۰ باری که رفتیم کافی شاپ، چند تاشون اثربخش بودن یا واقعا نیاز بودن؟
* از بین وعده های غذیی که این ماه توی رستورانها صرف کردیم، چند تاشون ارزشی رو بهمون اضافه کردن؟ هزینه ی اون وعده ی غذایی برای یک جلسه ی کاری که احتمال داره درآمدمون رو زیاد کنه بوده؟ برای توسعه روابط احساسی مون بوده؟ برای تجدید دیدار با یه دوست قدیمی بوده؟
یا نه؟! صرفا برای اینکه کار دیگه ای نداشتیم و جای دیگه ای به ذهنمون نمیرسیده رفتیم رستوران و کافی شاپ؟
*** همیشه هر چقدر که پول در میارید، یه قسمت از پولتون رو برای دو تا کار بذارید کنار:
۱. یه صندوق برای هزینه های اورژانسی و غیر مترقبه درست کنید
۲. یه صندوق بازنشستگی برای خودتون درست کنید
خیلی فوق العاده ست اگه همیشه ۲۰٪ از هر پولی که در میارید رو برای این دو تا صندوق کنار بگذارید…
۵ میلیون تومن اومده دستتون؟ یک میلیونش رو برای این دو تا صندوق بذارید کنار …
به نظرتون چرا خیلی از کارمندها تا آخر عمرشون کارمند میمونن؟ یعنی حتی بعد از بازنشستگی هم مجبورن کار کنن؟
با این سؤال اصلا قصدم کم عرضه بودن کارمندها، یا کم پرستیژ بودن سطح اجتماعی شون نیست … یادمون نره که مدیرعامل شرکت بنز هم، کارمند اون شرکته … هدف، روشن کردن چند تا موضوعه:
ما وقتی یا یک شرکت قرارداد همکاری امضا میکنیم، در اصل داریم وقت (با ارزش ترین سرمایه های همه عمرمون) و تخصصمون رو میفروشیم … اولین ایراد اینه که وقت و ارزشمون رو ارزون میفروشیم … یعنی قبول میکنیم که یه جوری بهمون حقوق بدن که تا زمان بازنشستگی، همه ش مجبوریم از صندوقهای اورژانسی و بازنشستگیمون قرض بگیریم و به همین دلیل هستش که بعد از بازنشستگی دیگه چیزی توی صندوق بازنشستگی وجود نداره که اجازه بده بتونیم با استفاده از اون، باقی روزهای زندگیمون رو، زندگی کنیم و ازشون لذت ببریم … پس برای اینکه خودمون و خانواده مون گرسنه نمونیم، مجبوریم تا آخر عمرمون کار کنیم …
مثلا، جامعه ی معلمها که یه جامعه ی تقریبا یک میلیون نفری هست و یا جامعه ی کارگری رو در نظر بگیرید:
دلیل مطالبه گری این عزیزان اینه که چرا میزان حقوق دریافتی اونها به مقداری نیست که بتونن حداقل بعد از دوران بازنشستگی شون بتونن روی آرامش رو ببینن و مجبور نباشن تا لحظه ی آخر زندگیشون کار کنن … موضوع جالب اینه که موقع گرانی محصولاتی مثل بنزین، از این توجیه استفاده میشه که در تمام کشورهای دیگه، قیمت بنزین بالاتر از ایرانه … اما مثلا توضیح نمیدن که حقوق و مزایای معلم و کارمند و کارگر هم خیلی بیشتر از رقمهای پرداختی در ایران هستش… تقریبا در همه کشورهای جهان اول، حقوق معلمان و اساتید، جزو بالاترین حقوقهای پرداختی بین کارکنان دولت و بخش خصوصی هستش …
یه فن دیگه برای هوشمندانه تر خرج کردن هم اینه که موقع بازدید از مراکز خرید، مراکز توریستی و جاهایی از این قبیل، سعی کنیم کارت دوممون (هر کارتی غیر از کارت اصلی مون که بیشترین پولمون رو توش نگهداری میکنیم) رو همراه داشته باشیم …
میدونین؟ مراکز خرید و توریستی اینقدر اتمسفر، دکور و کالاهای هیجان انگیزی رو توی خودشون بوجود آوردن و یه جوری با روح و روان ما بازی میکنن که بالاخره ما رو مجبور میکنن، یا در اصل مسحور میکنن که حداقل یه چیزی از اونجا بخریم و دست خالی از پیششون بر نگردیم …
همراه داشتن کارت اعتباری دوممون این کمک رو میکنه، که پول لازم برای ولخرجی تو اون لحظه در دسترسمون نباشه که بعدا بخوایم پشیمون بشیم …
به هر حال، اگه چیزی نظرتون رو به خودش جلب کنه، همیشه میتونیم برگردیم و اون رو سفارش بدیم …
و
موضوع آخر و یکی از مهمترین نکات هوشمندانه خرج کردن پولهامون اینه که معاشرتهای اجتماعیمون رو هوشمندانه انتخاب کنیم …
مطمئنم که همه مون تجربه داشتن دوستان، همکاران و شریکهای احساسی ای رو داشتیم که بعد از اتمام دوران معاشرتمون با اونها، تازه متوجه عمق فاجعه شدیم که اوه اوه … طی اون دوران چه فجایع مالی ای رو مرتکب شدیم …
پس لطفا، درست ((نه)) گفتن رو یاد بگیریم، تا با عذرخواهی هوشمندانه هم دوستی ها و ارتباطاتمون رو حفظ کنیم و هم از پشیمونی و خودخوری های بعدی جلوگیری کنیم …
یه نکته ی شوخی - جدی هم این وسط هستش و اون هم اینه که تو دوران جوانی سعی نکنیم ادای شوگر ددی و شوگر مامی ها رو در بیاریم … به هر حال اونها یه عمر تجربه دارن و با این تجربه شون بلدن که چجوری از پس هوادارهای این صنف بر بیان و کمترین هزینه و بیشترین بهره وری رو داشته باشن … حواسمون باشه، بی گدار به آب نزنیم …
بازی پول و مهارتهاش، علم موشکی نیست که خیلی سخت و پیچیده باشه، صرفا یه سری تعریف و مهارت هستن که باید باهاشون آشنا بشیم و با نظم و انضباط به کار بگیریمشون.
تعاریف و مهارتهایی که توی چهار تا کلمه میگنجن:
بودجه بندی: یعنی دخل و خرجمون رو حساب کنیم و با برنامه ریزی مشخص، تخمین بزنیم که توی یه بازه ی مشخص، چقدر پول در میاریم و چقدر هزینه میکنیم.
پس انداز: به این معنیه که برنامه ریزی کنیم که چه مقدار از درآمدمون رو باید کنار بذاریم تا بعد از یه مدت مشخص، پولهایی که جمع کردیم به مقداری که میخوایم برسن.
سرمایه گذاری: همشیه صرفا پول جمع کردن و کنار گذاشتنش، باعث نمیشه سرمایه مون افزایش پیدا کنه … چون یه سری عوامل بیرونی مثل تورم وجود دارن که مثل موش های خونه پابلو اسکوبار، به جون پولهامون میوفتن و اونا رو از بین میبرن … به قول برادر پابلو اسکوبار، سالیانه ۲.۱ میلیارد دلار از پولهاشون، توسط موشها و عناصر دیگه از بین میرفتن.
یادتون نره، ما پس انداز میکنیم که خودمون رو برای سرمایه گذاری بعدی آماده کنیم …
و آخرین مرحله نظارت هستش که توی اون، به روند درآمد، پس انداز و پیشرفت سرمایه مون باید نظارت کنیم و اون رو مانیتور یا پایش کنیم.
همین، بودجه بندی، پس انداز، سرمایه گذاری و نظارت … با همین چهار تا مفهوم آشنا بشیم و با برنامه ریزی درست، اجراشون کنیم … دانش و هوش مالی که این همه ازش صحبت میکنن و اکتسابی هم هست، یعنی همینها …
برای بودجه بندی مناسب چند تا مورد هستن که باید تو ذهنمون داشته باشیم:
۱. تصمیمت رو بگیر
تلکیفت رو با خودت مشخص کن که چرا داری بودجه بندی میکنی؟ به کسی یا جایی مقروضی؟ ولخرجیهات زیادن؟ یا داری برنامه ریزی میکنی که با مدیریت هزینه هات یه کاری بکنی یا یه چیزی بخری؟
میدونین؟ بودجه بندی هم یه جور محدودیته و همونطور که میدونین، محدودیت همه ماها رو اذیت میکنه … اما اگه از همون اول تکلیفمون رو با خودمون مشخص کنیم، خیلی راحت تر میتونیم با این محدودیت کنار بیایم.
نیازها و اهدافتون رو اولویت بندی کنین.
برای اینکار، اول باید راجع به نیازمندیها و خواسته ها تون مطالعه کنین … یعنی اینکه مطالعه کنین تا بهتر بدونین که چه چیزهایی جزو ملزومات زندگیتون هستن و بدون اونها زندگی خیلی سخت میشه براتون … چه چیزهایی صرفا خواسته هاتون هستن و با داشتنشون حالتون خوبتر میشه، اما اگه نداشته باشینشون هم اتفاق خیلی خاصی براتون نمیافته! همینطور چه چیزهایی جزو هدفهاتون هستن که باید براشون پس انداز کنین؟
۳. روشهای مختلف بودجه بندی رو امتحان کنین.
روشهای مختلفی برای بودجه بندی هستن … روشهایی مثل ۲۰-۳۰-۵۰ یا ۱۰-۲۰-۷۰ یا خیلی چیزهای دیگه…
مثلا توی روش ۲۰-۳۰-۵۰، اینجوریه که نصف درآمد صرف نیازمندیها (مثل هزینه های خوراک و مسکن و حمل و نقل) میشه، ۳۰٪ درآمد به خواسته ها، و ۲۰٪ باقیمونده ی درآمد به پس انداز و پرداخت اقساط و وامها میشه.
کنار این روشها، اپلیکیشنهای ایرانی و خارجی هم هستن که میتونین برای بودجه بندی و نظارت هزینه های جاریتون ازشون استفاده کنین.
اپلیکیشنهای ایرانی مثل: پارمیس همراه و هلو که برای اندروید هستن
و همچنین اپلیکیشن ایرانی نیو که برای گوشی های آیفون برنامه نویسی شده.
توی اپلیکیشنهای خارجی هم میتونین از اپلیکیشنهای مجانی mint و همچنین اپلیکیشن ZETA که یه اپلیکیشن مخصوص زوجهاست که میتونن با هم روی درآمد و هزینه های ماهیانه شون نظارت و برنامه ریزی داشته باشن.
۴. توی بودجه تون یه جا برای هزینه های غیر مترقبه در نظر بگیرین.
مثل این دوست دوران قدیم من نباشین که ۲۰ سال پیش همه ی پولش رو رفته بود یه پراید خریده بود و بعد از اینکه پرایدش خراب شد، بخاطر اینکه هزینه ی تعمیر نداشت، ماشینش سه ماه توی پارکینگ داشت استراحت میکرد.
هر از چند گاهی ممکنه یه سری هزینه های اضافه برامون بوجود بیان، پس خیلی بهتره که قسمتی از درآمد ماهیانه مون رو برای اینجور هزینه ها کنار بذاریم تا به موقع بتونیم ازشون استفاده کنیم … خوبی این موضوع اینه که حتی اگه به همچین هزینه هایی برخورد نکنیم، سر سال جمع این هزینه ها رو میتونیم یه جای دیگه سرمایه گذاری کنیم.
در آخر یادتون نره که هدف اصلی بودجه بندی اینه که: پول و درآمدمون رو صرف چیزهایی کنیم که ما رو خوشحال میکنن، باعث افتخارمون میشن و با ارزشهامون همخوانی داشته باشن.
توی پس انداز همیشه این موضوع رو داشته باشین که یه سری موش هستن که منتظرن پولتون زیاد بشه و بعد بیان اونارو بجون … این موش هم چیزی نیست، جز تورم …
پس، لطفا این دیدگاه رو توی ذهنتون نهادینه کنین که - ما برای این پس انداز میکنیم، که بتونیم سرمایه گذاری کنیم …
اما قبل از اینکه بریم سراغ سرمایه گذاری، خیلی خوبه که فرق بین بدهی خوب و بدهی بد رو بدونیم …
بدهی خوب، بدهی ای هستش که نرخ بازگشت بدهی و در اصل هزینه ی نهایی بازگشت بدهی کمتر از ارزشی هست که پذیرفتن اون بدهی برای ما بوجود میاره … بدهی های خوب یه چیزهایی هستن مثل: وام خرید مسکن، وامهای تجاری و وامهای تحصیلی …
یعنی میپذیریم که بدهکار بشیم، اما در قبالش با اون پول خانه ای میخریم که در زمان انتهای بازپرداخت، ارزش اون ملک بیشتر از مجموع اصل بدهی و سود اون باشه … کار تجاری ای انجام بدیم که سود اون کار بیشتر از رقم بازپرداخت باشه … وام تحصیلی بگیریم که در نهایت، بتونیم با اون مدرک خاص جایی استخدام بشیم که حقوق و مزایای بسیار مناسبی رو برامون بوجود بیاره …
البته با این نرخهای سود نزدیک به ۳۰٪ نظام بانکهای ایرانی، بعیده که بدهی خوبی وجود داشته باشه … مگر اینکه مثل بعضیها: بعد از گرفتن وام، با اون پول اقدام به خرید ارز و فلزات گرانبها کنیم که نرخ رشدشون بیشتر از نرخ بدهی به بانک میشه …
از بدهی های بد هم میشه به وامهای خرید خودرو و استفاده از کارتهای اعتباری اشاره کرد …
فلسفه ی استفاده از وام اینه که یه چیزی باهاش بگیریم که ارزشش بعد از پرداخت بدهی بیشتر باشه. اما مثلا وقتی با پول وام، اتومبیل میخریم، ارزش پنج سال دیگه ی اون اتومبیل، کمتر از وامی هست که گرفیتم … پس وام خودرو میشه بدهی بد …
یا استفاده از کارتهای اعتباری کمک میکنه چیزهایی بخریم که مصرفی هستن و به محض استفاده از اونها، ارزششون کم میشه … حالا حساب کنین که سود استفاده از کارتهای اعتباری رو هم باید آخر ماه پرداخت کنیم … برای همین، استفاده از کارتهای اعتباری هم، جزو بدهی های بد محسوب میشه …
خب، تا اینجا، راجع به مفهوم پول، بودجه بندی، نکات مهم توی درست خرج کردن پول و مرور بدهی های خوب و بد صحبت کردیم …
یادتونه گفتیم توی پس انداز کردن حواسمون باشه که موش تورم پولهامون رو نخوره؟
توی سرمایه گذاری هم باید حواسمون به این موشها باشه …
یه مواقعی اتفاقا خودمون نقش این موشها رو بازی میکنیم … چجوری؟
در اصل با عدم آشنایی با مفاهیمی مثل: جریان پول، سود سرمایه گذاری، دارایی، تعهد و تفاوتهای مهمی که اینها با هم دارن…
پس خیلی مهمه که تفاوت بین سود حاصل از سرمایه گذاری یا همون Capital gain و جریان پول یا Cash flow رو بدونیم …
وقتی یه خونه رو میخریم یک میلیارد تومن و بعد از یه مدت اون رو یک میلیارد و دویست میلیون تومن میفروشیم، به این ۲۰۰ میلیون اضافه میگن، Capital Gain یا سود حاصل از سرمایه گذاری …
یا مثل خرید و فروش سهام، سود حاصل از این خرید و فروش، میشه Capital Gain… یادمون باشه، که Capital Gain صرفا از طریق فروش دارایی بوجود میاد … یعنی، تا نفروشیم، پولی دستمون رو نمیگیره …
اما جریان پول یا Cash Flow به این معنیه که سرمایه گذاری میکنیم، چیزی رو میخریم؛ اما بدون اینکه اون چیز رو بفروشیم، میتونیم گردش پول بوجود بیاریم و درآمد داشته باشیم … تو این حالت با گذشت زمان، هم ارزش دارایی مون زیاد میشه و هم اینکه داریم ازش پول در میاریم …
مثلا: وقتی خونه میخریم و اون رو اجاره میدیم، با گذشت زمان هم ارزش خونه مون زیاد میشه و هم اینکه با اجاره ی ماهیانه ای که داریم میگیریم، یه گردش پول برای این سرمایه گذاریمون بوجود اومده که میتونیم با پس اندار اون، خودمون رو برای سرمایه گذاری بعدی آماده کنیم …
سرمایه گذارها همیشه برا اساس سلیقه، خصوصیات اخلاقی،شرایط اقتصادی و آنالیز داده های بازار و آینده ی اون، تصمیم میگیرن که پولشون رو توی کدوم بخشها سرمایه گذاری کنن …
اما همیشه، ایده آل ترین حالت سرمایه گذاری شرایطی هستش که هم Capital Gain و هم Cash Flow توی اون سرمایه گذاری وجود داشته باشه …
همینطور توی سرمایه گذاری، خیلی مهمه که تفاوت بین دارایی و تعهد رو به درستی درک کنیم …
دارایی یا Asset، چیزی هستش که با خریدنش، چه باهاش کار کنیم، چه نکنیم، جریان منظم پول، به صورت ماهیانه، سه ماهه، و یا حتی سالیانه به سمت مون بوجود میاد …
از بهترین دارایی ها میشه به کسب و کارهای آنلاین، اوراق قرضه و واحدهای اجاره ای اشاره کرد که با خریدشون، جریان پول به سمتمون بوجود میاد …
اما تعهد یا Liability، چیزی هستش که با خریدنش بجای اینکه پول به سمتمون بیاد، پول از جیبمون میره … مثلا خیلی ها فکر میکنن، جواهرات جزو دارایی محسوب میشن، اما اینطور نیست … مثلا یه انگشتر الماس،بیشتر از اینکه دارایی باشه، تعهده … اول اینکه تا زمانی که اون رو نفروختیم، پولی دستمون رو نمیگیره و همچنین وقتی جواهرات میخریم، تعهد محافظت از اونها هم بوجود میاد و مثلا برای نگهداری شون یا باید از صندوق امانات بانک استفاده کنیم، یا یه گاو صندوق بخریم …
همینطور، اتومبیل نمیتونه هیچ وقت دارایی باشه؛ چون از وقتی که میخریمش باید به طور منظم براش هزینه کنیم … هزینه هایی مثل: پرداخت وام خودرو، هزینه های تعمیر و نگهداری و سوخت اون …
پس موقع خرید این وسایا، باید درست دقت کنیم و خودمون رو گول نزیم که این خریدها در اصل تعهدن، نه سرمایه گذاری؛ و همونطور که توی اپیزود قدرت برتری روانی گفتیم، افراد قدرتمند، همیشه از تعهد یا همون Liability فرار میکنن …
همیشه باید نهایتا یه دهم کل سرمایه مون رو برای چیزهایی که تعهد هستن هزینه کنیم، تا بعدا به سختی نیافتیم … مثلا اگه ۱۰ میلیارد تومان پول داریم، خیلی درست تره که اتومبیلی بخریم که نهایتا یک میلیارد تومان میارزه؛ نه بیشتر …
یادمون باشه، توی بحث وسایل لوکس، همیشه آدمها منتظرن ببینن که کی به سختی میوفتیم، تا اون موقع بتونن وسایل ارزشمندمون رو با قیمت پایینتری ازمون بخرن … پس باید هوشمندانه هزینه کنیم تا ضریب وابستگی به ارزش وسایلمون رو موقع فروش اونها، کم کنیم و در نهایت وسایلمون رو با ارزش درستشون بفروشیم، نه کمتر از اون …
موضوع مهم دیگه اینه که اگه داریم رو یه پدیده سرمایه گذاری میکنیم، خیلی بهتره که اون پدیده رو بشناسیم و درک صحیحی ازش داشته باشیم …
مثلا اگه با بازار سهام آشنایی نداریم، خیلی بهتره که واردش نشیم …
اگه روندهای کاری بازار آهن یا بازارهای دیگه رو نمیشناسیم، نباید واردشون بشیم … چون معمولا این عدم آگاهی صحیح، باعث از دست رفتن سرمایه مون میشه …
خب، اگه قراره پولمون رو از دست بدیم، خیلی فوق العاده تره که اون رو سخاوتمندانه به افراد نیازمند ببخشیم، تا اینکه اون رو بریزیم به جیب یه سری آدم فرصت طلب که بعدا به ریشمون هم بخندن … اینجوری علاوه بر اینکه پولمون رو از دست میدیم، آسیب روحی هم میبینیم …
* توی سرمایه گذاری، باید ریسک پذیر باشیم و همچنین درک کنیم که موقع سرمایه گذاری، پولمون رو کی دوباره لازم داریم!
اگه پولمون رو توی کوتاه مدت لازم داریم، بهتره که از سرمایه گذاری های کم ریسک مثل: خرید اوراق قرضه، یا خرید کالا و محصول استقبال کنیم که موقع فروش اونها، بتونیم سریع به پول تبدیلشون کنیم و ضرر نکنیم … (به اینها میگن، سرمایه گذاری های کوتاه مدت)
اگه تا یک سال آینده به پولمون احتیاج نخواهیم داشت، میتونیم روی کالاهای تجاری، ارزهای دیجیتال، فلزات گرانبها و یا سهام و اوراق قرضه سرمایه گذاری کنیم … (به این بازه ی سرمایه گذاری میگن، سرمایه گذاری میان مدت)
همینطور اگه تا سه سال آینده به پولمون نیازی نخواهیم داشت، خیلی خوبه که روی طرحهای صنعتی، استارت آپها، ارزهای دیجیتال، متاورس و املاک و مستغلات سرمایه گذاری کنیم … (پیشنهاد میکنم، که بازه ی سرمایه گذاری های بلند مدتتون رو نهایتا سه ساله در نظر بگیرید، نه بیشتر)
دو تا کتاب و دو تا بازی هستن که خیلی میتونن دید ما رو نسبت به مدیریت و سرمایه گذاری های شخصی باز کنن:
اسم این کتابها:
پدر پولدار - پدر بی پول اثر رابرت کیوساکی
و
ثروتمندترین مرد بابل اثر جرج ساموئل کلاسون هست
اما دو تا بازی هیجان انگیز هم هستن که من شخصا عاشقشونم :
اولی بازی Monopoly هست که خیلی از بچه های دهه های ۵۰ و ۶۰ باهاش آشنا هستن و
دومی هم بازی هست به اسم Cash Flow که این هم یکی از چند تا بازی ای هست که رابرت کیوساکی اختراع کرده و میتونه خیلی خوب ما رو با مفاهیمی مثل: مالکیت و مدیریت املاک و مستغلات، دارایی و گردش پول آشنا کنه …
تو بحث پول یه دنیا موضوع و نکته وجود داره که میتونیم همه شون رو مطالعه کنیم …
اما هیچ وقت مسئله ی اصلی این نیست که مثلا یه کالا چقدر می ارزه؟
توی بحث پول، مسئله ی اصلی اینه که پول داشتن و پول درآوردن، چقدر برامون هزینه داره؟
پول همه چیز نیست، اما چیز بسیار مهمیه …
با پول خیلی کارهای خوب میشه کرد و در عین حال میشه باهاش از خیلی از سختیهای غیرضروری زندگی هم دوری کرد و از بینشون برد…
با این حال، مثل همه چیز، پول هم محدودیتهای خودش رو داره … پول میتونه اون زمانی که برای لذت بردن از چیزهای ساده ی زندگی لازم داریم رو بهمون به طور کامل بده … اما نمیتونه اون شور و اشتیاق خالص و لازم برای لذت بردن از اونها رو در درونمون بوجود بیاره …
پول میتونه زمان و امکانات لازم برای توسعه و پرورش استعدادهامون رو بهمون بده، اما نمیتونه اون شجاعت و نظم لازم رو هم برامون به ارمغان بیاره …
پول میتونه قدرت لازم برای ایجاد تغییر توی زندگی دیگران رو بهمون بده، اما نمیتونه اون تمایل و اشتیاق لازم برای اینکار رو بوجود بیاره.
پول بهمون فرصت و شرایط لازم برای توسعه و پرورش روابطمون رو میده، اما هیچوقت نمیتونه اون عشق و مراقبت لازم توی رابطه هامون رو بوجود بیاره …
پول همه چیز نیست، اما روی همه ی چیزهای مهم زندگیمون تأثیر میذاره…
اما اینکه برای به دست آوردن و همینطور استفاده از اون، حاضریم از چه چیزهایی چشم پوشی کنیم، کاملا به کیفیت خودمون و جهان بینی ای که داریم، مرتبطه …
در انتها،
دوست داشتنی ترین پادکست ایرانی - رادیو کافه - از زمانی که به این اپیزود اختصاص دادین بسیار ازتون ممنونه و مثل همیشه مصرانه ازتون خواهش میکنه که:
لطفا خیلی خودتون رو دوست داشته باشین
لطفا خیلی قدر خودتون رو بدونین
چون، یه دونه بیشتر از شما تو این دنیا نیست و حتما حتما لیاقت این رو دارین که بهترین ورژن خودتون باشید …
فعلا